۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه

«چرا پسرها در حال دختر شدنند؟»


«چرا پسرها در حال دختر شدنند؟»
بسیاری از سرطان‌ها از جمله سرطان پروستات و سرطان سینه، بسیاری از بیماریهای قلبی و عروقی، چاقی‌های مفرط، دیابت ها و گسترش ناتوانیهای جنسی در مردان و نازائی در زنان به علت وجود مواد شیمیایی بسیار خطرناکی هستند که در اکثر محصولات مدرن موجود می‌باشد.

سازمان دولتی کنترل محصولات در آمریکا (FDA) بعد از سالها انکار واقعیت و اجازه دادن به کمپانی های بزرگ برای ادامه دادن به مسموم نمودن ملل جهان خلاصه در مقابل کوهی از مدارک و هشدارهای بزرگترین دانشمندان در زمینه آلودگی های شیمیایی در جهان مجبور شد رسما این مواد را برای سلامتی بشر خطرناک بنامد. اما هنوز به ممنوع نمودن کامل آنها نمی‌پردازد!

دولت دانمارک ولی در اقدامی قابل تحسین، آنهم فقط بخاطر آگاهی یافتن بخش وسیعی از مردمش در مورد این پدیده که آن هم البته بعلت تلاشها و هشدارهای مداوم پروفسور اسکاک بک معروفترین دانشمند علوم بالینی و نوزادان در جهان، در تلاش برای تصویب قوانینی از طرف اتحادیه اروپاست تا تولید و واردات محصولات آلوده به این مواد خطرناک در اروپا ممنوع شود.

در نیم قرن گذشته ناآگاهی بسیاری از مادران و زنان باردار جهان در استفاده از محصولات دنیای مدرن که محتوی مواد شیمیایی بسیار خطرات، مهلک و آزاردهنده ای بنام استروژن های صنعتی بوده اند که گروهی از دانشمندان آنها را مواد شیمیایی تغییر جنسیت دهنده و گروهی دیگر مواد شیمیایی مونث کننده مینامند! خطرناکترین آنها عبارتند از: بیسفینول ای که در پلاستیکهای شفاف مانند بطریها، محافظ خارجی کپسولهای دارویی و همچنین کنسروها و کمپوت ها بکار می‌رود، فتالت ها که در انواع لوازم آرایشی موجودند، پارابین ها در اکثر شامپوها، کرمها و رنگ موها پیدا میشوند، مواد ضد حریق پی دی ئی که در پلاستیکهای سخت تمامی لوازم الکترونیکی بکار میروند که پس از گرم شدن وسایل الکترونیکی گازهای سمّی متصاعد میکنند، صدمات جبران ناپذیری به جنین پسر این مادران وارد نموده و باعث افت شدید میزان تستوسترون و در نتیجه افت شدید مردانگی بسیاری از مردان جهان شده است که پیامدهای مهلک روحی و جسمی آن بیشمار است، مخصوصا به این جهت که کمتر مردی میخواهد در این مورد صحبت کند.

برای اینکه عمق این فاجعه را بشکافم و برای مبارزه با روش شرم آور رسانه ها در بی تفاوت کردن مردم ایران نسبت به این جنایت بزرگ قصد دارم چند مقاله کاملا علمی و معتبر را ترجمه نموده و به هموطنانم تقدیم نمایم، فقط امیدوارم با جدی گرفتن این موضوع حیاتی باعث شوید که مسئولان کشور به خود آیند و جلوی این مسمومیت های شیمیایی را بگیرند، البته نه با شعار بلکه با اعلام ممنوعیت قاطعانه تمامی مواد شیمیایی خطرناک. مخصوصا اینکه محصولات چینی که بازار ایران را اشباع نموده اند بعلت نبودن هیچگونه ضابطه ای در آن کشوربرای کنترل مواد شیمیایی خطرناک، به وفور آلوده به این مواد خطرناک میباشند و مردان چینی خود یکی از بزرگترین قربانیان این جنایت کمپانی ها بر علیه تمامی بشریت هستند و ناتوانیهای جنسی و نازائی در چین بسیار فراگیر شده است.

از کسانی که این مطالب را میخوانند تمنّا میکنم به زنان باردار هشدار دهید که از لوازم آرایش، شامپوها، کرم ها و رنگ موها حداقل در دوران حاملگی پرهیزنمایند و در مورد لزوم از انواع گیاهی و یا بی ضرر آنها استفاده کنند و از قرار گرفتن کودکان در معرض اینگونه مواد جلوگیری نمایند، از بطریهای شیرو پستانکهای سمّی!! گرفته تا اسباب بازی های پلاستیکی که با اندکی گرم شدن مواد سمّی خود را آزاد مینمایند و حتّی برخی از خود گاز اعصاب پس میدهند!


و اینک مقاله جفری لین از تلگراف لندن با عنوان "چرا پسرها در حال دختر شدند؟"

مواد شیمیایی تغییر جنسیت دهنده عموما از مقررات اتحادیه اروپا معاف هستند.

در اینجا یک مسئله ناخوشایند از طرف حکومت دانمارک، دولت این کشور دیروز از پژوهشی رسمی پرده برداری کرد که نشان میدهد کودکان زیر دو سال در معرض طیف وسیعی از مواد شیمیایی تغییر جنسیت دهنده ای هستند که در محصولاتی که بطور مداوم و روزمره مورد استفاده قرار میگیرند وجود دارند، مانند لباسهای ضد آب، چکمه های پلاستیکی، وسایل خواب، کرم ضد آفتاب، لوسیونها و کرم های دیگر.

گزارش ۳۲۶ صفحه‌ای سازمان حفاظت محیط زیست در واقع آخرین قطعه از هشدارهای روبه افزایش است و تصویری که درحال نمایان شدن است، آلودگی شیمیایی فراگیری ست که در حال پائین بردن کمیّت و کیفیت اسپرم و مونث سازی کودکان ذکور در تمامی کشورهای توسعه یافته است.(چون آمار تقریبا دقیق در غرب وجود دارد میتوان با دقت بررسی نمود و به این معنی نیست که در بقیه دنیا اتفاق نمی افتد- مترجم)

اقدامات ضد آلودگی ها و مقررات بسیار ناتوان در جلوگیری از آنها بوده، تعداد اسپرم چنان سریع درحال سقوط است که مردان جوان کمتر از پدران خود قابلیت باروری دارند، در حقیقت یک سوم پدرشان اسپرم تولید میکنند!

و مواد شیمیایی تغییر جنسیت دهنده را امروزه بطور فزاینده ای بعنوان عامل راز پسران از دست رفته میدانند، کودکانی که به طور معمول می باید پسر میشدند ولی به جای آن دختر متولد شده اند!

سازمان جهانی حیات وحش در تحقیقی قدیمی تر هشدار داده بود که این مواد شیمیایی آنقدر فراگیر شده اند که نمیتوان برای جلوگیری از آنها کاری انجام داد!! (با ممنوع نمودن تمامی مواد سمّی و محاکمه نمودن خاطیان میتوان جلوگیری نمود، این فقط فساد سیاستمداران ست که عامل ادامه این جنایت بر علیه بشریت است- مترجم)

دیوکسین، پی وی سی، مواد ضد حریق، فتالت‌ها (که بسیار گسترده برای نرم کردن پلاستیکها بکار میروند) و پی سی بی که یک و نیم میلیون تن از آن در ساخت انواع بیشماری از محصولات از رنگها گرفته تا تجهیزات برقی مورد استفاده قرار گرفت.

در نهایت پسران جوان، مانند آنهایی که در مطالعه دانمارک اشاره شده، اسپرم کمتری تولید خواهند کرد و به رفتار زنانه متمایل خواهند شد.

تحقیقی که در دانشگاه روتردام اراسموس صورت گرفت نشان داد پسرانی که مادرانشان در معرض پی سی بی و یا دیوکسین قرار داشته اند بیشتر علاقمند به بازی با عروسک یا ست چایی ریختن و یا لباس زنانه پوشیدن دارند!

و این در داخل رحم است که کودکان از همه بیشتر آسیب پذیرند. یک مطالعه بر روی بند ناف های مادران انگلیسی نشان داد که همه آنها آلوده به انواع مواد شیمیایی هستند. دانشمندان در دانشگاه روچستر نیویورک کشف کرده اند، پسرانی که از مادرانی متولد شده اند که در معرض فتالت ها قرار داشته اند، دارای آلت تناسلی کوچکتر و بیضه های زنانه شده هستند!

همین آلودگی دلیل تغییر اسرار آمیز جنسیت کودکان است، به طور معمول 106 نوزاد پسر به ازای هر 100 دختر متولد میشوند، اینطور تصور میرود که این راهی ست که طبیعت برای جبران مردهایی که احتمالا در شکار و یا نبردها کشته میشوند اعمال میکند، امّا سهمیه زنان در حال افزایش ست به حدی که 250 هزار کودکی که مطابق آمار میبایستی پسر میشدند در نهایت دختر متولد شدند، این رقم فقط متعلق به ژاپن و ایالات متحده آمریکاست، در انگلستان این اختلاف تعداد به هزاران کودک در سال میرسد!

یک جامعه سرخپوست کانادایی که در سرزمین اجدادی خود در نوک شرقی دریاچه هیوران زندگی شان توسط یکی از بزرگترین کثافتکاری های صنایع شیمیایی جهان زیر و رو شده، زنان بیچاره این جامعه دو برابر پسرها دختر بدنیا میآورند. در اسوسوی ایتالیا هم وضع به همین منوال است که در اثر حادثه ای در 1970 آلوده به دیوکسین شده بود، همچنین در میان کارگران آفت کش روسی. شواهد بسیاری وجود دارند که این مسئله در مناطق دوردست نیز وجود دارد، به دوری اسرائیل، تایوان، برزیل و مناطق قطبی.

با وجود اینهمه شواهد، مواد شیمیایی تغییر جنسیت دهنده به طور وسیعی معاف از مقررات اتحادیه اروپا هستند که برای جلوگیری از مواد شیمیایی خطرناک وضع شده اند. انگلستان و نخست وزیری تونی بلر مسئول واقعی این مسئله بود. و اکنون مدارکی رو شده که نشان میدهد زیر فشار دولت بوش و برای صدمه نزدن به صادرات آمریکا بوده که بلر به چنین عملی مبادرت نمود.(همین بوش که در زیر فشار فعالان مجبور به امضای لایحه ای شده بود که با اعلام ممنوعیت هر شش گونه فتالت های خطرناک تا حدودی جلوی مسمومیت کودکان در آمریکا را میگیرد در جمله ای با تمسخر گفته بود: " بچه ها اسباب بازی های فتالت دار را در دهانتان نگذارید " – مترجم)

دولت دانمارک در حال حاضر با برنامه ریزی در حال لابی کردن برای سخت کردن مقررات است. مخصوصا بخاطر نگرانی از انتشار تحقیقات دیگری که نشان میدهند، وقتی انواع مختلف این مواد تغییر جنسیت دهنده در کنار یکدیگر و در یک مجموعه عمل میکنند اثری بسیار مخرب تر از خود بجا میگذارند تا مواقعی که بطور جداگانه و انفرادی اثر گذارند. (مانند اطاق های کوچک و بدون تهویه کودکان که مملو از اینگونه اشیا آلوده کننده هستند- مترجم)

دانمارک با استناد به این کشف که با استفاده از منابع بسیار معتبری صورت گرفته و خطری که کودکان زیر دو سال را تهدید میکند میخواهد که این مورد در مقررات حتما ذکر شود
منبع: ایران امروز«چرا پسرها در حال دختر شدنند؟».

داستان کاوه آهکر از شاهنامه فردوسی





کاوه آهنگر
سردار بزرگی که روحیه ظلم ستیزی را در ایرانیان گسترش داد

چو کاوه برون شد ز درگاه شاه
بر او انجمن گشت بازارگاه
همی بر خروشید و فریاد خواند
جهان را سراسر سوی داد خواند
از آن چرم کاهنگران پشت پای
بپوشند هنگام زخم درای
همان کاوه آن بر سر نیزه کرد
همانگه ز بازاز برخواست کرد
{فردوسی بزرگ }
چون ز استبداد آنان ملک شد ویران و پست
کاوه و دیگر هنرمندان برآوردند دست
الا ای کاوه خنجر کش سوی ضحاک لشگر کش
فریدون است هان برکش درفش کاویانی را
( شادروان ملک الشعرای بهار )

کاوه آهنگر از پرآوازه ترين اسطوره هاي پارسيست. ماجراي ضحّاک ماردوش از شنيدني ترين داستانهاي شاهنامه اثر فردوسي ، اين بزرگ مرد آزاده ايراني است که در آن به کاوه آهنگر اشاره ميشود و فردوسي اين شخصيت را دوباره ميپروراند تا امروز ما از آزادگي و دادگري کاوه درس بگيريم و زير پرچم ستم و بيداد نرويم. باهم به مروري کوتاه بر اين داستان ميپردازيم. مرداس از فرمانروايان قدرتمند عربي بود که پسري بد گوهر و بد ذات به نام ضحّاک داشت. ضحّاک با همفکري شيطان که در لباس پيرمردي خيرخواه بر او آشکار ميشود، پر انگيزه به کشتن پدر و رسيدن به قدرت و فرمانروايي ميشود و پدرش را که در حال نيايش از پاي در مي آورد.ضحّاک اين چنين بر تخت شاهي و فرمانروايي نشست ميکند و به مدت هزار سال حکم راني ميکند. دوران حکومت ضحّاک دوراني تيره و سياه بود. خرافات و گزند بر خرد و راستي چيره گر شده بودند و بيداد و پليدي ايران زمين را فرا گرفته بود. شيطان روزي در لباس آشپز به دربار مي آيد. بعد از اينکه چيره دستي شيطان در خواليگري بر درباريان آشکار ميشود وي را به آشپزخانه دربار راه مي يابد. شيطان پاداش خود را براي مهارتش در خواليگري بوسه زدن بر شانه هاي پادشاه- ضحّاک ميخواند و درباريان به وي اجازه ميدهند که شانه هاي ضحّاک را ببوسد.از جاي بوسه اي که شيطان بر شانه هاي ضحّاک ميزند دو مار ميرويند. ضحّاک درمانده به دنبال پزشک بود که شيطان اينبار در لباس پزشک براي تيمار وي آشکار شده و به او ميگويد که بايد هر روز مغز دو جوان را براي آن دو مار پخت کنند و به آنان بخورانند. دژخيمان ضحّاک براي زنده نگاهداري ماران ضحّاک روزانه دو جوان را از پارسيان بر ميگزيدند و ميکشتند. اين کشتار بر پارسيان گران افتاد و دو دليرمرد يکي ارمايل و ديگري گرمايل به چاره انديشي بر آمدند. بعد از راه يابي به دربار ضحّاک به خواليگري پرداختند. چون دژخيمان دو جوان به نزد ايشان مي آوردند يکي را رهايي ميدادند و به او بز و ميش ميدادند تا راه دشت و کوه را پي گيرند و دوباره به دست دژخيمان ضحّاک نيافتند. به گفته فردوسي کردهاي امروزي از همان تخمه و نژاد از همان جوانان نجات يافته از دست دژخيمان ضحّاک به دست دو خواليگر پارسي هستند. خواليگران به ناچار جوان ديگر را قرباني ميکردند و به مارهاي ضحّاک خوراکي از مغز انسان و گوسفند ميدادند. بنابر اين شمار قربانيان مارهاي ضحّاک از شصت نفر در ماه به سي نفر در ماه رسيد. شبي ضحّاک که در کنار ارنواز يکي از دختران جمشيد-پادشاه ايران زمين قبل از ضحّاک که وي به نزد خود آورده بود خوابيده بود، که خوابي آشفته وي را با نعره اي از خواب پرانيد. ضحّاک روياي خود را چنين بازگو ميکند که سه مرد جنگي به وي حمله بودند، و او را کت بسته در مقابل مردم به سوي دماوند ميراندند. اختر شناسان و موبدان را از ترس ياراي تعبير خواب ضحّاک نبود، اما سرانجام به او گفتند که تاج و تخت او دير نخواهد پاييد. چون فريدون بالغ شود و به مردي رسد با گرز پولادين و گاونشانش را که نشان خاندان اثفيان است بر سر تو خواهد کوبيد و تورا به خواري خواهد بست و بر تخت تو خواهد نشست. ضحّاک پرسيد کينه او از چيست؟ و به او گفتند که پدر فريدون و گاوي به نام برمايه که دايه او نيز باشد به دست تو کشته خواهند شد و اين کشتار تو کينه اي سخت بر دل فريدون خواهد افکند. ضحّاک با شنيدن اين سخنان از هوش رفت و از آن روز به بعد ديگر آرام و قرار نداشت و هراسيمه به دنبال فريدون ميگشت تا او را نيست کند.آبتين پدر فريدون در هنگام گريز به دست دژخيمان ضحّاک کشته ميشود و فرانک مادر فريدون وي را در روستاي ورک در ناحيه لاريجان مازندران به دنيا مي آورد. فرانک هراسان فريدون را به نگهبان مرغزاري ميسپارد و از او ميخواهد که فريدون را تيمار کند. فريدون سه سال از برمايه گاوي که هر موي او همچون طاووس نر از يک رنگ بود شير ميخورد، تا اينکه همه جا صحبت از اين گاو ميشود و ضحّاک از اين مکان آگاه ميشود. پس فرانک به دنبال فريدون مي آيد و اورا به البرز کوه ميبرد تا از گزند ضحّاک به دور باشد. فريدون در البرز کوه به دست پيرمردي سپرده ميشود تا اورا پدر و نگاهبان باشد. ضحّاک در اين ميان به آن مرغزار ميرود و برمايه را ميکشد و خانه آبتين را به آتش اهريمني خويش ميسوزاند.فريدون بعد از شانزده سال سراغ مادرش را ميگيرد و از البرز کوه به نزد فرانک مي آيد تا از او در مورد خودش سوال کند. فرانک براي او تمامي آنچه بر ايشان گذشته داستان ميکند و به او ميگويد که پدرش آبتين خردمندي بي آزار از نژاد تهمورث بوده و از نسل پادشاهان بوده است و به دست ضحّاکيان کشته و از مغزش براي ماران ضحّاک خورش درست شده است. فريدون بعد از آگاهي يافتن از سرگذشت خود بسيار خشمگين ميشود و به مادر ميگويد که شمشير بر دست خواهد گرفت و ضحّاک را از تخت پايين خواهد کشيد، اما مادر به او هشدار ميدهد که ضحّاک قدرتمند است و سپاهي بزرگ و نيرومند دارد و از او ميخواهد که جهان را با بينشي فراتر از بينش جواني اش ببيند تا سر خود را بيهوده و به خامي بر باد ندهد.ضحّاک همچنان از فريدون هراسان بود و از هراس وي شب و روز نداشت. سرانجام براي مشروعيت بخشيدن به حکومت اهريمني خويش بزرگان و مهتران را فراخواند و از آنان خواست که بر نوشته اي گواهي دهند که ضحّاک جز نيکي و داد نجسته و نخواسته است. بزرگان و پيران در حال گواهي دادن بودند که به ناگاه فريادي از ميان جمعيت برميخيزد و جمعيت را خروش و هم همه اي مي افتد. کاوه آهنگر به ضحّاک ميخروشد که من کاوه دادخواه، آهنگري بي آزار هستم و تورا نيکخواه و دادگر نميدانم. کاوه با جسارت به ضحّاک ميگويد که اگر تو پادشاه هفت کشوري چرا همه رنج و سختي آن بر گردن ماست؟. وي به ضحّاک ميخروشد که مغر فرزندان من خوراک ماران تو شده اند و اکنون هم يکي از پسران من در نزد تو گرفتار است. ضحّاک که هرگز نمي انديشيد مردي با چنين زهره و گفتاري به وي آنچنان بخروشد، سراسيمه دستور ميدهد فرزند وي را آزاد کنند و به وي بازگردانند. کاوه روي به پيران و بزرگان که در حال گواهي دادن به دادگري ضحّاک بودن ميکند و ميخروشد که شما دل به ضحّاک سپرده ايد و ز يزدان ترسي به دل و شرمي به سر نداريد و بسوي دوزخ روانه ايد که ايگونه نا دادگرانه گواه بر دادگري ضحّاک ميشويد. کاوه ميگويد من نه بر اين گواهي پوچ گواهي ميدهم نه از ضحّاک هراسي دارم و گواهي را پاره کرده بر زير پاي مي افکند و از مجلس خارج ميشود. اطرافيان ضحّاک تعجب زده از وي ميپرسند که چرا به کاوه هيچ نگفت و به او اجازه چنين جسارتي را داد اما ضحّاک ميگويد گفتار کاوه آنچنان او را هراسان و آشفته کرد که تو گوئي کوهي آهنين ميان من و او پديد آمد و من نتوانستم هيچ بگويم.پس از آنکه کاوه از مجلس ضحّاک خارج شد مردم به دور وي گرد آمدند. کاوه برخروشيد و آواز دادخواهي سرداد و مردميان را به دادخواهي و ظلم ستيزي فراخواند. کاوه پيشبند چرمي آهنگري خود را به در مي آورد و بر سر نيزه اي ميکند. نيزه اي که بر آن چرم آهنگري کاوه قرار داشت در فرهنگ فارسي به درفش کاوياني نامدار است و نشانه وطنپرستي و ناسيوناليسم ايراني است. کاوه از مردم ميخواهد که فريدون را حمايت کنند و بر ضحّاک بشورند. همان چرم بر نيزه بي ارزش سبب خير شد و ضحّاکيان را از دادخواهان جدا کرد، و اين همان کاري است که اميدداريم پرچم شير و خورشيد انجام دهد !مردم به نزد فريدون رفتند و فريدون چرم برنيزه را به فال نيک گرفت و به ابريشم روم و زربافت و گوهرهاي سرخ و زرد و بنفش بياراست. از آن پس هر کس به پادشاهي ايران زمين ميرسيد درفش کاوياني را با گوهري نو مي آراست. فريدون چون روزگار را بر ضحّاک آشفته ميبيند کلاه کياني به سر ميکند و نزد مادر مي آيد به او ميگويد که به سوي ميدان خواهد رفت و از مادر ميخواهد که برايش نيايش کند. فرانک فريدون را به دادار پاک ميسپارد و از او ميخواهد که فرزندش را از بدي و پليدي به دور نگه دارد. فريدون به دو برادر خود کيانوش و شادکام ميگويد که روز پيروزي دور نيست و تاج تهمورث و جمشيد را باز پس خواهيم گرفت، و ايران را دوباره پر از داد خواهيم کرد. فريدون آهنگران را فرا ميخواند و نقش گرزي گاو نشان را برروي خاک مينگارد تا ايشان از روي آن نگارش گرزي گاونشان برايش بسازند. آهنگراني چيره دست گرز گاونشاني را براي فريدون ميسازند.در خرداد روز (روز ششم ماه) فريدون با سپاهيان به جنگ ضحّاکيان ميرود. از اروند رود ميگذرد به دژ ضحّاک در بيت المقدس ميرسد و بدان راه ميابد اما ضحّاک را نمي يابد، زيرا وي براي اينکه پيشگويي فالگيران درست از آب در نيايد به هندوستان رفته بود. کندرو دست نشانده ضحّاک در بيت المقدس مي آيد و فريدون را مي ستايد، اما شبانه راه هندوستان به پيش ميپگيرد و به نزد ضحّاک ميشود. ضحّاک را از آنچه بر او رفته آگهي ميدهد. ضحّاک با سپاهي از بيراهه به دژ مي آيد اما به اسارت فريدون در مي آيد. به فريدون الهام ميشود که وقت نيستي و نابودي ضحّاک هنوز فرانرسيده، پس اورا دست بسته و خوار به لاريجان و سپس البرزکوه ميبرد و در غاري که بن آن ناپيدا بود مي آويزد. روز پيروزي فريدون بر ضحّاک روزيست که جشن مهرگان در آنروز برگذار ميشود. مهرگان جشني است که در آن سپيدي بر سياهي و جهل پيروز ميشود و روزيست که ايرانيان آزادي و رهايي از ستم ظالمان و ضحّاکيان و پيروزي نيکي بر پليدي را جشن ميگيرند.و اما سرور و جشن از يک طرف و ترس از اينکه زنده شدن ياد کاوه و دادخواهي وي در ميان ايرانيان آنان را دوباره و چند باره به دادخواهي تشويق کند، آدمخواران و ضحّاکيان اين زمانه را آنچنان ميهراساند که قدرت دوزخي خويش را به رخ مجسمه بي جان کاوه آهنگر در اصفهان بکشند و تبر هاي دشمني با فرهنگ ايراني را بر تکه سنگهاي تکه تکه شده فرو بياورند
برگرفته از سایت خيزش کاوه آهنگر

۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه

یک شعر بسیار زیبا و آموزنده


در مجالي که برايم باقيست
باز همراه شما مدرسه اي مي سازيم
که در آن همواره اول صبح
به زباني ساده
مهر تدريس کنند
و بگويند خدا خالق زيبايي
و سراينده ي عشق
آفريننده ماستمهربانيست که ما را
به نکويي دانايي زيبايي و به خود مي خواند
جنتي دارد نزديک ، زيبا و بزرگ
دوزخي دارد – به گمانم -کوچک
و بعيد در پي سودايي ست که ببخشد ما را
و بفهماندمان
ترس ما بيرون از دايره رحمت اوست

در مجالي که برايم باقيست
باز همراه شما مدرسه اي مي سازيم
که خرد را با عشق
علم را با احساس
و رياضي را با شعر
دين را با عرفان
همه را با تشويق تدريس کنند
لاي انگشت کسي قلمي نگذارند
و نخوانند کسي را حيوان
و نگويند کسي را کودن
و معلم هر روز
روح را حاضر و غايب بکند
و به جز از ايمانش
هيچ کس چيزي را حفظ نبايد بکند
مغز ها پر نشود چون انبار
قلب خالي نشود از احساس
درس هايي بدهند
که به جاي مغز ،
دل ها را تسخير کند
از کتاب تاريخ جنگ را بردارند
در کلاس انشا
هر کسي حرف دلش را بزند
غير ممکن را از خاطره ها محو کنند تا ،
کسي بعد از اين
باز همواره نگويد:"هرگز"
و به آساني هم رنگ جماعت نشود
زنگ نقاشي تکرار شود
رنگ را در پاييز تعليم دهند
قطره را در باران
موج را در ساحل
زندگي را در رفتن و برگشتن از قله کوه
و عبادت را در خلقت خلق
کار را در کندو
و طبيعت را در جنگل و دشت
مشق شب اين باشد
که شبي چندين بار همه تکرار کنيم :
عدل. آزادي. قانون. شادي
امتحاني بشود
که بسنجد ما را
تا بفهمند چقدر
عاشق و آگه و آدم شده ايمدر مجالي که برايم باقيست
باز همراه شما مدرسه اي مي سازيم
که در آن آخر وقت
به زباني ساده شعر تدريس کنند
و بگويند که تا فردا صبح
خالق عشق نگهدار شما

مجتبي کاشاني (سالک)

۱۳۸۹ تیر ۱۱, جمعه

تابستان رسید آب بنوشیم

دکتر نیستانی
در تابستان به میزان کافی آب بنوشید

یک متخصص تغذیه گفت:« با افزایش تعریق، ناخودآگاه حجم خون، ادرار و مقدار بزاق کاهش می یابد و در صورت عدم جذب آب مورد نیاز، فرد به اختلال علایم بالینی، شعور، روانی . تغییر فشارخون، تند شدن تنفس، کم خونی و بیماریهای پوستی دچار می شود.»
دکتر تیرنگ نیستانی در گفتگو با خبرنگار سامانه خبری«سلامت نیوز»اظهار داشت:«گرما زدگی بر اثر مواجه مستقیم و طولانی مدت با نور خورشید و از دست رفتن آب بدن ایجاد می شود که با افزایش دامنه تنفس در فصل تابستان افزایش می یابد.»
وی افزود:«از دست رفتن آب بدن همیشه محسوس و قالب توجه نیست و مقدار زیاد آن از طریق سطح پوست، تعریق و تنفس از دست می رود، با افزایش گرما و افزایش دامنه تنفس نیز آب زیادی دفع می شود.»
این متخصص تغذیه تصریح کرد:«کودکان به دلیل بالا بودن نسبت حجم به سطح، تعریق بالا، افزایش دامنه تنفس و دفع آب زیاد بیشتر در معرض گرمازدگی و آفتاب سوختگی قرار دارند و باید تحت مراقبت بیشتری در فصل تابستان قرار گیرند.»
نیستانی گفت:«با افزایش تعریق ناخودآگاه حجم خون، ادرار و مقدار بزاق کاهش می یابد و در صورت عدم جذب آب مورد نیاز، فرد به اختلال علایم بالینی، شعور، روانی . تغییر فشارخون، تند شدن تنفس، کم خونی و بیماریهای پوستی دچار می شود.»
وی با بیان اینکه، با افزایش تعریق و عدم درمان جان فرد به خطر می افتد اظهار داشت:«همزمان با از دست دادن آب، املاح نیز از بدن دفع می شود و کارگران، کشاورزان، ورزشکاران دو استقامت و افرادی که به ناچار در معرض آفتاب قرار می گیرند باید در تابستان و گرم شدن، به اندازه کافی آب و املاح بنوشند.»
این متخصص تغذیه با اشاره به اینکه،آب از طریق معده جذب و با افزایش گرما دفع می شود ادامه داد:«فیبر آب مورد نیاز را در خود نگه می دارد و با مصرف میوه و سبزیجات تازه حاوی فیبر در تابستان، آب در معده جذب نمی شود و در روده بزرگ جذب و به بدن باز می گردد.»
نیستانی تصریح کرد:«با مصرف مرکبات میزان سدیم و پتاسیم از رفته از راه تعریق جذب می شود و در فواصل طولانی ذخایر آب را در خود حفظ می کند
این متخصص تغذیه گفت:« مصرف مواد حاوی کافیین نظیر قهوه، چای، چای سبزی، نوشیدنی های شیرین، قندهای ساده،مواد پر نمک و نوشابه های کولا، با مکانیزم خاص دفع ادرار و آب را بیشتر می کند.»
وی افزود:«نوشیدن آ ب همراه نصف لیمو شیرازی بهترین نوشیدنی در فصل تابستان است زیرا علاوه بر تأمین آب از دست رفته پتاسیم مورد نظر را تأمین می کند.»
نیستانی اظهار داشت:«همچنین بر گشتن به سنت تغذیه ایرانیان در گذشته و مصرف آب دوغ و خیار در تابستان با تأمین پروتیین، آب از دست رفته بدن در تابستان را بازیابی می کند.»